من باور دارم که عاشقم هستی،چشمهای تو سرچشمه عشق من است.
تو آمدی و قلبم پر از بودن تو شد. قلبم در لحظه های با تو بودن
سخت عاشقانه می تپد.
با اتکا به عشق تو زندگیم رنگ تازه ای می گیرد. در هوای خیال تو پرواز
می کنم تا به شوق نگاهت دلم آرام گیرد.
ای مهربانم مهردادم ! به عشق تو دستانم واژه ها را می سراید.آری این احساس من است،
دلدادگی قلب عاشقم. بیا تا باتو بودن،همیشگی شود.
خدایا می بینی چقدر تنهاییم ؟
بیا با هم کمی قدم بزنیم
باران از تو
گریه از من
هزار سال هم که بگذرد
نگاهت غافلگیرم میکند
تو در هر لحظه “هزار اتفاقی”
من به دانستن از تو نیازمندم ، دریغ مکن ، بگو هر لحظه کجایی ؟ چه میکنی ؟
تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم
ܓ♥●•٠·˙ ܓ♥●•٠·˙ ܓ♥●•٠·˙
(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_
- ♥♥ - ♥♥ -♥♥♥♥ - ♥♥ - ♥♥ - ♥
شـبِ خـیـال را بـَر مـوهـایَـت مـی نـَهـم
خـوابـَم اوج مـی گـیـرَد ,
بـالـِشـَم مـی رقـصـَد
مـسـت بـیـدار مـی شـوم . . .
نوشتن را دوست ندارم ، اما بی تو …
تنها چیزیست که دارم
بگذار …
منجی قصه هایت باشم
آن که تو را ، از دام تنهایی می رهاند
تکه ای از من نیستی
تمام منی
نباشی تمام میشوم !
حال شاهی بی پسر دارم که شب ها پشت کاخ
رازهای سلطنت را می نویسد روی خاک
بعضی وقتا نمیشه به دست آورد
فقط باید از دور تماشا کرد
عاشق کسانی باشید که شما را دیدند ، وقتی برای هر کس دیگری ناپیدا بودید
سَلآمـ پَریســ ـآجونَـم :}
خوبـی آجی ؟
یهـ سوآلـ توچـَند سآلِتهـ
سلام عزیزم اما چرا ؟
ولی ما خوبلاگفا نیستیم کجا بری که برنگردی؟؟
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت " که با "خشت" "تکبــُری" نکنند
اجی قالبت خیلی خوبه
اپــــــــــــم دوست داشتی بیا
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
تو دانشگاه دیگه یاد گرفتن مطرح نیست، مهم پاس کردنه. [نیشخند]
♥♥ دختــ★ــری از جنـــــس ســـ★ــتاره ♥♥
مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم
باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند . . .
پنجره را باز میکنم
باد خنک که به صورتم میخورد
تمام غمهایم را فراموش میکنم
گویی همه را به دست باد میسپارم
باد که لای به لای موهایم میپچد
خاطرات خوش گذشته به سمتم هجوم می آورند..
من که غریبم
روزی میرسـد
بی هیچ خبری
با کولـه بار تنـهاییم
در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب
راه خواهم افـتاد
من که غریبم
چه فرقی دارد کجای این دنیا باشــم
همـه جای جهـان تنـهایی بامن اسـت....
بعد از تو ما مثل بنفشه ها زندگی کردیم
ناچار بودیم
به درخت ها فکر کنیم
و زندگی کنار پنجره بود
کنار آستین کتم
زندگی در یک قدمی بود
به خاطر تو خشمم را در بهار پنهان کردم
دستم را به نرده ها گرفتم
و از هیاهو دست کشیدم
زانو زدم
و سرم را چون دهان عطری باز کردم.
"غلامرضا بروسان"
میدانم!
تمام اهالی این حوالی گهگاه عاشق میشوند!
اما شمار ِ آنهایی که عاشق میمانند،
از انگشتان ِ دستم بیشتر نیست!
یکیشان همان شاعری که گمانمی کرد،
در دوردست ِ دریا امیدی نیست!
میترسیدم -خدای نکرده!-
آنقدر در غربت ِ گریههایم بمانی،
تا از سکوی سرودن ِ تصویرت سقوط کنم!
عشق یعنی خاطرات بی غبار / دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز / زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او / زیر باران دست تو در دست او . . .
ای دلم زهر جدایی را بخور
چوب عمری بی وفایی را بخور
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسردنی است
من که گفتم این پرستو رفتنی است
آه عجب کاری بدستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
مراقب باش
روزگار هلت میدهد اما قرار نیست تو بیفتی
اگر خودت را به آسمان گره زده باشی اوج می گیری
به همین سادگی
در کودکی ام,
شنیده بودم قلب هرکس ,
به اندازه مشت گره کرده اش است...
مشت می کنم...
و خیره می شوم به انگشتهای گره خورده ام...
دستم را می چرخانم و دورتادورش را نگاه می کنم...
چقدر کوچک و نَحیف باید باشد قلبم!!!
در عجبم از این کوچک نحیف! که چه به روزم آورده!
وقتی تنگ می شود...میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم!
وقتی می شکند...چنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند...
وقتی که میخواهد و نمیتواند...
موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم...
در عجبم از این کوچک نحیف...!!!
از انســــاלּ هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــב
آלּ ها قـــاבرنב ناگهــــــانی،
בیگــــر گــریــہ نکـننــב؛
בوسـت نــבاشتــــہ بــاشـنـــב؛
و قـیـــבِ همــــہ چـیــز را بــزننــב،
حتـــی زنــבگــــی....
[گل]
نگران فردایت نباش
خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست
ما اولین بار است بندگی میکنیم ولی او بی زمانی است که خدایی میکند !
اعتماد کن به خدایی اش …
سلــــــــــام عزیزم
خوشحالم که الان حالتون خوبه وبا همید
اما تقصیر از هردوتون بودا!
اقا مهرداد بهت خبر نداده بود و تو هم خیلی بی تاب بودی البته دست خود ادمم نیس، مهم الانه
به اقا مهردادم بگو اینقد پریسای ما رو اذیت نکنه
خوشبحالتـــــ فاحشـــه........
کـــه بـ ــآ تنتـــــ بازیـــــ میکننــــ.....
نــ ه بــآ دلتـــــ......
خواهش عزیزم
راستی عزیزم آپ کردم بیای خیلی خوچال میشم /شب خوش /فدات
از هر مسئله ای که تنها راه حلش، گذر زمان است بیزارم…!
.
.
چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟
کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا …..
رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟
.
.
هنوز هم مرا به جان “تو” قسم مى دهند…
مى بینى؛ تنها من نیستم که رفتنت را باور نمى کنم…!!!
.
.
کاش میدانستی …
که جهـانم بی تو الف ندارد … !!!
ساعت مچی ات را باز کن … دست هایت را در بیاور
بگذار برای یک شب هم که شده
آب ِ خوشی / از گلوی ِ چشمهایت / پایین برود …
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم ؟؟؟
سلام پری جون خوبی چه خبرا /وبتو تغییر دادی از عشقت خبری شده؟
بهـ بعضـــیا باسـ گفـ: בر جـریـاךּ بـاشـ..! اگهـ تو روتـ خنـבیـבمـ بـهـ خاطـر اینـ بوב کهـ نـخواستمـ تـو روتــ بالـا بیارمـ.. ! :||
به گریه های من قهقه میزند!!
کسی که روزی بهم میگفت:
اخم کنی میزنمت ها...!!!
با من لج نکنـ بغض نفهمــ!
این که خودت را گوشه ی گلو قایمــ کنیــ چیزیــ را عوض نمیکند!
بالآخره یا اشک می شویــــ در چشمانمــ یا عقده در دلمـــ....!
تجسم یاد تو در من...
آغاز دلتنگی است!
در سکوتی شیرین
دیده به آسمان دوخته ام...
این یادهای گاه وبیگاه تو
از جانم چه میخواهند!!
این دردهایی که تیر میکشد...
از یادآوری حرفهای پر کنایه ی تو
در قلب خسته از تپیدنم
از جانم چه میخواهند؟!
اما توای خاطره تلخ...
در یاد من بمان!
با همه دردآلودگیت
دوستت دارم
خــــدایــــــا !
کمکـــم کــن
پیمانــی را که در طوفـــــان با تو بستم
در آرامش فراموش نکنم .. .!
با تمام کنار او بودَنـهآیت ” کنــآر ” می آیم…
فقط محض رضای ” خـُـدا ”
دست از سر خوابهایم بردآر
کودکی با خود اندیشید خدا چه می خورد،چه می پوشد و در کجا منزل دارد؟
ندایی آمد:او غم بندگانش را می خورد
گناهانشان را می پوشد و
در قلب شکسته آنان جای دارد...
امتحان وسیله ست، نمره دست استاده. الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی ها!