وقتی خدا داشت بنده هاشو می آفرید..
با قلم نوک طلایی رو پیشونی هاشون..
نوشت..قصه خوب سرنوشت....
ولی وقتی نوبت به من رسید....
شکست نوک قلم طلا...
خدا..از مرغ غم یه پر گرفت..
روی پیشونی من نوشت قصه ی تلخ
سرنوشت...
خدایا اگه سرنوشتم این هست بذار
اینطوری بماند و اگه فکر میکنی با
اون خوشبخت میشم خودت به قلبم
به انداز من به تو ایمان دارم توکل
به خودت
من که از توبیشتر نمیدونم تو خدایی من
بنده ات هرطور صلاحم رو میدونی
ولی اون دلمو شکست
همه میگن
دلی که شکست دیگه برنمیگرده
ولی من هنوزم دوستش دارم ای
خدا جونم امشب دلم رو دست تو میدم
وپشیمونم مکن
با تمام بدی هاش این امتحانات پایان ترم یه مزیتی داره؛اونم اینه که آدم یه خورده با رشته ی تحصیلیش آشنا میشه!
یــه وقــتـایــی کـه دلــتــــــــ گرفــتـه بـغــض داری ، آروم نــیــســتــی ! دلــتـــــ بــراش تـنــگــ شــده .... حــوصــلـه ی هــیــچــکــســو نــداری ! بـه یــاد لحــظه ای بـیفــتـــ کــه اون هــمه ی بی قـــراری های تــو رو دیــد؛ امـــا .... چـــشــمـاشــو بــستـــ و رفــتــــ
به ســَلامـَتی کسی کــه وقــتی بـَغــلش کــردَمـ تمـــآم تــَنــم لــرزیــد نه وآســه خوشحـــآلی .. یــآ عشــق بــآزی واســه تــرس ِ از فــردآی بـدون اون
نبار باران...
نبار ...
عاشقانه اش نکن...
من و او ما نشدیم
درعرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد...
در یک ساعت میشه یک نفر رو دوست داشت...
و در یک روز فقط یک روز میشه عاشق شد...
ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کنی...
در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی با هم ندارند
نه ماندن کسی حادثه ست نه رفتنِ کسی فاجعه !
یک وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه
و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی بعدشم بگی
به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم !
سهم تو از من هرچه بود،سپردی اش به باد ...
سهم من از تو هرچه بود ،هست ... با همان طراوت و گرمای آغازین
عزیز میدارمش . تا آخرین نبضِ بودن !تا لحظه ی سپردن به خاک
این روزهــا . . .
هر جایی را که نگاه می کنم
پـــــــــ ـر است از وجود آدم های” بی وجـــ ـود ". . .
سلام . خیلی وبت زیباست . خوشحال میشم به منم یه سر بزنی
گــــــآهـــی وقـــتــ ــهـــآ چــِــنـــــآن کـــیـــشـَــت مـــی کـُــنـَـنــــد کــــه ســـآلــ ــهـــآی ســـآل مـــــــآت مـــی مـــآنــــی ...!
باوَر کُن ......! باوَر کُن میشَود گریه کَرد بدون اینکه کَسی بفَهمَد .......! میشوَد دل شکَست بدون اینکه صدایی بیایَد ....! مَیشود خَندید ، وَقتی دَر غَمگین تَرین لحَظاتی .....! میشَود عاشق شُد ، حَتی وَقتی بچه ای بیش نیستی .....! وَ میشَود فَریاد زَد .....! حَتی وَقتی سُکوت کرده ای ......! سـُکـــوت ....
بعضــــی ها وقتــــی کــاری داشتــــه باشنـــد دوستـــتـــــــ هستنــــــد ✘ بعضــــــــی ها وقتــی گیـــر مـی کنـنــد دوسـتـتـــــــ هستنــــــــد ✘ بعضــــــی هـا نیستنــــــــد و وقــتـی هــــم هستنــــــد #بهتـــر اسـت نبـاشنــــــد ✘ بعضــــــی هــا نیستنـــــــد و ادای بـــــودن در مــــی آورنـــد ✘ بعضــــــی هـا در عیـــن بــــودن #هـــــرگــــــز نیستنــــــد ✘ بعضــــی هــای دیـگــــــــر هـــم بـــه طــــور کلـــــــی هستنـــــــــد ولــــــی #آدم نیستنـــــد آنهـــــــای دیگـــــری هـــــم کــــه آدم هستنـــــد نیستنـــــــــد بــه ایـــن میگـــن [ تنهــــــایـی]......
تمام درد “من” از این است که
می دانم برای داشتن توست که به زمین آمده ام
و همین “تو” که
می دانم برای نبودن با من به زمین آمده ای
بی خودی به خودت زحمت نده
این بذرهای تنفــر که در دلم می کاری
هرگــــز جوانه نخواهد زد...
خداروشکر دوست عزیز
ایشاله همیشه دلت شاد و لبت پر از خنده باشه دوست خوبم
بهش گفتم دیگه نمی خوامت !
خندید و رفت !
تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود . . .
سلام دوست خوبم
ممنون از لطفت
مثل قالی نیمه تمام … به دارم کشیدهای
یا ببافم … یا بشکافم …
اول و آخر که به پای تو می افتم . . .
پــــــــــــای رفــتــه را مــیـتــــوان بــرگــردانــد
امـــا
دل رفــتــه را هــرگــز !
{ گآهــیـ تـَمآمـِ عآشِـقآـنِـهـ هآ هـَمـ مـیتوآنـَد }
دَر یِـکـ عِـبآرَتـ خُلــــآصِـهـ شَـوَد...
'' بـِهـ دَرَکـ''
{ گآهــیـ تـَمآمـِ عآشِـقآـنِـهـ هآ هـَمـ مـیتوآنـَد }
دَر یِـکـ عِـبآرَتـ خُلــــآصِـهـ شَـوَد...
'' بـِهـ دَرَکـ''
سلام عزیزم خب حالا دادچی شد برای چی دادفردا اگه شد بیا مفصل برام تعریف کن که چی شد چرا دلت گرفت باشه منتظرت بهم خبر بده
نمدونم واقعا بت چی بگم!!!!!!
ولی بترس از اونیکه میره برمیگرده!من تجربه کردم.ب خدا حرفه
بیشترشون زر الکی میزنن..بایکی دیه دوس شده یدیده مث تو ساده و خوب و عاشق نی برگشته....ببخشیدا شاید میخاد خرت کنه....ولی امتحانش کن...چون میدونم ترکشم برات سخته.ولی عاقلانه فک کن.احساسو سر به نیست کن....میتونی.فقط عاقل باش.امتحانش کن ببین راسته یا دروغه حرفاش.ولی شک کن!بیشترشون مث همن!
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند .
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند .
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند .
آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند .
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند .
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند .
آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند .
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند .
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند .
آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند .
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند .
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند .
آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند
هر از گاهی
برای آنکه دوستش داری نشانی بفرست
تا بیادش آوری ،
که هنوز قلبی برایش می تپد ...
و این نشانیِ آن است .
شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !
خــودمـــانی بگویــم ؛ …
به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . . .
خدایا دلم هوای دیروز را کرده. هوای روزهای کودکی را.
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد.
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم
و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم
تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم آن را نچینم
دلم میخواهد ... می شود باز هم کودک شد؟؟؟؟
راستی خدا! دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟
سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنــت ،
تا که یادم باشد روزی اینجا بودی…
نزدیک تر از من به خودم…!
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم …
افسانه هارو رها کن ….
دوری و دوستی کدام است؟؟
فاصله هایند که عشق را می بلعند !
من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند !!…
به همین سادگی …
با بغض هایم دفن میشوم...
سالها بعد زمین بی هیچ بارانی خیس خواهد شد...
برای نبودن که . . .
همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
...
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی
می ترسم
از اینکه تنهایی سفر می روی
از اینکه تنهایی خرید می کنی
از اینکه تنهایی کارهایت را انجام میدهی
زندگی میکنی
می خندی
گریه میکنی
می ترسم ...
می ترسم تنهایی را یاد بگیری …
{ آرش امینی }
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
نــَه خــ ـاطره شـــیرینى
تـــَنهـــایَم .....
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه
صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
نــَه خــ ـاطره شـــیرینى
تـــَنهـــایَم .....
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه
صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
نــَه خــ ـاطره شـــیرینى
تـــَنهـــایَم .....
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه
صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
نــَه خــ ـاطره شـــیرینى
تـــَنهـــایَم .....
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه
صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد
متنفرم از معشوقی که
اسم هرزگی هایش را"آزادی"بگذارد...
اسم نگرانی هایت را"گیر"
وبرای بی تفاوتی هایش"اعتماد"رابهانه کند...
دخترک رفــت ولـــی ، زیـر لب این را می گفت: " او یقیــنا پی ٍ معـشوق خودش می آید ." پســرک مانـد ولـــی ، روی لبـش زمــزمه بود : " مطــمئنا که پشـیمان شده برمی گردد "
عشـــق قربـانی مــظلوم غــرور اســت هـــنوز ...
ما"مـــرد"هستیم
دستانمان از تو زِبرتر و پهن تر است
صورتمان ته ریشى دارد
گاهی دلگیراز بی وفایی ها،امادلمان دریاست!
جاىِ گریـه کردن به بالکن میرویم و می اندیشیم!
ما با همـان دستان پهن و زبر تو را نوازش میکنیم!
دریایی از گرفتاری هم باشیم ، ولی.
با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسیم ونوازشت میکنیم
تاتو آرام شوى!
آنقـدر ما را نامــــرد"نخوان"
آنقدرپول و ماشین وثـــــروتمان را"نسنج"
فقط به ما"دلت رابده"
تا زمین و زمان رابرایت بدوزیم...
بزرگی میگفت:
همیشه تو زندگیت جسارت عاشقانه از دست دادنو
داشته باش، نه حقارت به هر قیمت نگه داشتنو...
ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩارم؛
ﮐﻪ ﺑﻮﯼ " ﺑﯽﮐﺴﯽ " ﺑﺪﻫﺪ ...
ﻧﻪ ﺑﻮﯼ " ﻫﺮﮐﺴﯽ " ...\
شب رفتنت نوشتی که شدی قربونی تقدیر...
نقره ی اشکای من شددورگردنت یه زنجیر...
شب تلخ رفتنت گلدونامون اشکی بودن ...قحطی سفیدی ها بودن همه انگارمشکی بودن...
وووووی این دختره چه قیافه ای داره
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی
عاشق می شو
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی
عاشق می شو
سلام چی مهرداد برگشته از کجا میدونی ؟
کی بهت گفت؟
اسم وبش چی؟