____________$$$$$$$$ امیدوارم $$$$$$$$$
__________$$$$$$$$$$$$_♥_$$$$$$$__$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$♥ ♥$$$$$$$$$__$$$
_________$$$$$$$♥ آسمانت بی غبار ♥ $$__$$$$
_________$$$$$$♥ سهم چشمانت بهار ♥$___$$$
__________$$$$$♥ قلبت از هر غصه دور ♥$__$$$
____________$$$$♥ بزم عشقت پر سرور ♥$$$
_______________♥ بخت و تقدیرت قشنگ ♥$
_________________♥ عمر شیرینت بلند ♥
____________________$$♥♥♥$$$$
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره...
-----------------------------------
------------------------------------
تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی
تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی
--------------------------------------
--------------------------------------
مهربون -خوشگل- باایمان -باادب
ادامه...
من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست
همین آغاز زیباست
و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست
تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی
و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو
من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،
تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را
پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،
بیا به امروز بیاندیشیم فردا را امیدی نیست...
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره !
وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای!
وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه !
وقتی همهــــــــــــــــــــ باهات قهرند!
وقتی نفـــــــــــــــــــــــــــــــرین شده ای !
چه دلیلی داره که آرزوییــــــــــــــــــــــــ داشته باشی؟
چه دلیلی داره چیزی رو دوستــــــــــــــ داشته باشی ؟
چه دلیلی داره به زندگیــــــــــــــــ ادامه بدی؟
جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردر گمی
سرعت گیر هایی بنام دوستان
چراغ قرمز هایی بنام دشمنان
چراغ احتیاط هایی بنام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی بنام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای بنام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد . . ....
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
امروز قصه ما همان قصه است
عشق همان عشق
و لی نه تو آنی که بودی و نه من…
بتی که میپرستیدمش شکست…
عشقم از نفس افتاد
هرچه بود همشان را سپردم به یکی بودها و یکی نبودها
حالا که دارم مینویسم
نه هراسی هست
و نه دلتنگی
و نه ملالی از دوری تو...
زیباترین شهر،
شهریست که در آن عاشق شدهای؛ حتی اگر زشتترین جای دنیا باشد!
مهرداد من که بی معرفت بود
رفت
اما
برگشت و ازم خواست مثل دوتا دوست باشیم
دوست
شنیدی میگن خون اشام (ینی خون میخورن) حالا اینایی که گه میخورن باید بهشون گفت کون اشام
هنوز هم از بین کارهای دنیا
دل بستن به دلت
بیشتر به دلم میچسبد . . .
لعنت...
لعنت به این دنیای هرکی به هرکی و ...
هیشکی به هیشکی...
که ادما ...
حتی برای عاشق نشدن هم...
از خودشون اختیاری ندارن...!!
هزاران دستـــــــم به سویم دراز شود !!!
پــــــــس خواهم زد…
تنــــــــــها …
تمنای دستان تـــــــــــو را دارم …
انصـــاف نبـــود ...
رفــتنت با خــودت بـاشــد ،
فـــرامـــوش کــردنت بــا مــن …...
عشقه من . . .
نوازشگر خوبی نبودی
ســـــــــــفید شده
تار مویی را که قســــــــــــم خوردی با دنــــــــــــــــــیا عوضش نمیکنی…
من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست
همین آغاز زیباست
و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست
تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی
و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو
من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،
تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را
پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،
بیا به امروز بیاندیشیم فردا را امیدی نیست...
تمام شهر تویی
وقتی دستهایت را در دست میگیرم
وانگشتانت ، خیابانهای درازی میشوند برای قدم زدن . . .
به سلامتی اونایی که
برای داشتنشون لازم نیست
با سیاست باشی و نقش بازی کنی
همین که یک رنگ باشی کافیه . .
ﺣﺲ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺮﻑ
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺣﻘﯿﺮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﻟﻢ
ﭘﺲ : ﺳﮑﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﺷﺎﯾﺪ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺗﻘﺪﯾﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﻓﻘﻂ ﺷﻨﯿﺪﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﯽ ﺗﺮﯾﻨﺶ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﺳﺖ
ﻭﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭﻫﻢ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﺪ
ﺍﻣﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﻨﯿﺪ
ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ
« ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ »
هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی…!
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
ساده دلانه
گمــــان میــکردم ...
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چــــمدانی که بــاز کردم ،
تو بودی !
هـــر پیراهنی که پوشیدم ،
عطر تو را با خــــود داشت !
و تمــــام روزنامه های جهــــان
عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هــــر عطری که خریدم ،
تو مالک آن شدی !
پــــس ...
کی ؟؟
بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛
مسافـــر همیشه همسفر من ؟!
خاصیتـــــــــــــــــِ دنیاستــــــــــــــــــ
در اوج داشتن و خــــوشبختـــــی
دلهـــــره ی ” از دستـــــــ دادن ”پـــر رنگـــــــ تــــر استـــــــــــ .
من تواون وبت کامنت گذاشتم
زنگ زدم به یاس گفتم الو
میگه: از چی بگم برات
توقع داری چی از جیبم درآد
فهمیدم که ورشکست شده قطع کردم
~~~~~~
*زنگ زدم 2afm گفتم الو ؛
میگه : الو صدامو داری ؟!
میگم : آره
مرتیکه میگه : خسته ام از خاطرات موندگارت
پشیمان نمی شوی...
حضورم را بر صفحه دلت تیک بزن !
من حاضرم !
حتی تمام این روزهایی که تو غایبی . .
پشیمان نمی شوی...
حضورم را بر صفحه دلت تیک بزن !
من حاضرم !
حتی تمام این روزهایی که تو غایبی . .
چقدر بده که بزرگترین ارزوت این باشه که
یکی مال خودت باشه
█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█
مـیـگَـלּ کـَـωــآیـی کِـــہ #مَـشـرפبـ بـخـפرَלּ ،مـیـرَלּ جَـهـלּـҐ
جَـهـלּـمـی کـِــہ آבَمـآشـ #مَـωــٺــ بــآشَـלּ ،
اَز בُنـیـــآیـی کـِــہ آבَمـــآشـ #پَـωــٺــ بــآشَـלּ بِـهـٺـَـرِـہ
█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█▓▒░♥░▒▓█
نیمـــــــــه شـــــــــــب اســــــــت اتاق تاریــــــــک…
تخــــــــت خـــــــــوابم.. بالــــــــــش خیســـــم…
و بــــاز منــــــــم کـــــه از درد دلتنگـــــــــــی
مچـــــــــــــاله میــــــــشوم زیــــر پتــــــو
تـــــــــمام استخـــــــــوان هایـــــــم تیــــــــــــــر میــــــکشد
تــــــــــرک کـــــــردن یـــــــاد تــــــــو
از تـــــــرک اعتیــــــــــــاد هـــــــم سخــــــــت تـــــــــر است
خاک بر سرِ تمامِ این کلمات
اگر تو از میانِ تمامشان
نفهمی من دلتنگم . . . !
سخت است اتفاقی را انتظار بکشی که خودت هم بدانی در راه نیست !
وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره !
وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای!
وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه !
وقتی همهــــــــــــــــــــ باهات قهرند!
وقتی نفـــــــــــــــــــــــــــــــرین شده ای !
چه دلیلی داره که آرزوییــــــــــــــــــــــــ داشته باشی؟
چه دلیلی داره چیزی رو دوستــــــــــــــ داشته باشی ؟
چه دلیلی داره به زندگیــــــــــــــــ ادامه بدی؟
×تَسلیتــــ
×قَلبـ صَبورَمــ دیگه اونــ دوست نَدآرِه
×سهَمــــ اون یه عِشقــ تآزِه
×سَهم توطنآبِ دآرِه
جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردر گمی
سرعت گیر هایی بنام دوستان
چراغ قرمز هایی بنام دشمنان
چراغ احتیاط هایی بنام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی بنام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای بنام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد . . ....
درود و صبح بخیر پریسا گلم



خوبی فدات شم
چ خبرا..
چشم عزیز
اخه منکه میبینی تو کامنتام دوست زیادی ندارم
این دست ها که بی سخن از هم جدا شدند
انگار جسم و جان من از هم جدا شدند
من مانده ام در این که دو دست از دو پیکرند
یا پاره های یک بدن از هم جدا شدند
مانند مردن است جدایی در این دیار
مردم همیشه با کفن از هم جدا شدند
در لانه ات بمان که تمام پرنده ها
هنگام بال و پر زدن از هم جدا شدند
من با تو هیچ وقت به مسجد نمی روم
آنجا همیشه مرد و زن از هم جدا شدند
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
من شکستم، تکه تکه، اینقدر حقم نبود
کوزه ای بودم که سنگی بی خبر حقم نبود
باغبان هیزم شکن را محرم خود کرده است
سبز بودم، سردی دست تبر حقم نبود
چوب دیوار خودم را می خورم، تکلیف چیست؟
غرق در محدوده ای بودم که «در» حقم نبود
مثل ماهی ها به آب خوش خیالی می زدم
خام بودم، صید ماه غوطه ور حقم نبود
هر کسی سهم خودش را می برد از باغ عشق
سرو رعنا بودم و درک ثمر حقم نبود
شور می خواهد رفاقت با دل تنگ حباب
قطره ای گم بودم و طعم سفر حقم نبود
هرچه سختی می کشم از تنگی آغوش هاست
با قفس خو کرده بودم، بال و پر حقم نبود
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
تـمـام مـعـلومهـا و مجـهـولهایـم را بـه زحمـت کـنـار هـم مـیچـیـنم!
فـرمـول وار
مـرتـب و بـی نـقـص
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را در هـم میریــزی...!
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
ღ♥ღ
در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود ، چشمهایم را که در آن دریایی از محبت موج
میزند به تو خواهم بخشید ، تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی
ღ♥ღ
ღ♥ღ
در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می
خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل تنهایی مان
ღ♥ღ
گاهی پای کسی میمانی ک نه دیده ای ........
نه میشناسی اش فقط تجسمش کرده ای.......
پشت هاله ای از نوشته های مجازی............
◆ دآد نـَزن!! ►
◆ شـآیـَد.. ►
◆ اَز سـُکوتـت بـفـهـمَـن کـِهـ چـقـَد ►
◆ <<<غـمـ>>> ►
◆ تـو وجـودتـــِهـ! ►
ღ♥ღ
هفت شهر عشق ، شهر اول : نگاه و دلربایی ، شهر دوم : دیدار و آشنایی ، شهر
سوم : روزهای شیرین و طلایی ، شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی ، شهر پنجم : بی
وفایی ، شهر ششم : دوری و بی اعتنایی ، شهر هفتم : اشک ، آه ، “تنهایی”
ღ♥ღ
مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود
به هرکس که می نگرم در شکایت است ،
درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!
کاش دنیا چند ثانیه خفه می شد،
تا من با خودم گپی بزنم
دور گردنش شال پیچیدند،
و سرش کلاه گذاشتند و رفتند …
کسی نفهمید همین محبت ها آدم برفی را آب کرد
ﻓﻮﺍﻳﺪ ﺧﺮ :
ﺗﻮ ﺯﻧﺪگی ﺍﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍی ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎشی
ﺑﺎﺱ ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻩ …
ﺧﺮﺕ ﺑﻴﺎﺩ …
ﺧﺮﺷﺎﻧﺲ ﺑﺎشی …
ﺧﺮﺧﻮﻥ ﺑﺎشی …
ﺧﺮﭘﻮﻝ ﺑﺎشی …
ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ …
ﺍﺻﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮبی ﺍﻳﻦ ﺧﺮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﺶ
ﺑﺎ ﺧﻮشبختی ﺍﻭﻥ ﻓﺮﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺩﺍﺭﻩ
ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ، ﺧﺮ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺮگی ﺩﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺧﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭ !
چشم بسته هم میشود راه رفت وزمین نخورد...اگر دستت در دست خدا باشد . . .
انگشتانم لای ورق های دیوان حافظ میرود …
دستِ دلم میلرزد …
اما به خواجه می سپارم تا امید را از دلم نگیرد …
دلم میخواهد همیشه بگوید :
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور .
مرسی گلم...ممنون از نظرت...وبلاگ جدیییدت هم مبارک باشه
امروز قصه ما همان قصه است
عشق همان عشق
و لی نه تو آنی که بودی و نه من…
بتی که میپرستیدمش شکست…
عشقم از نفس افتاد
هرچه بود همشان را سپردم به یکی بودها و یکی نبودها
حالا که دارم مینویسم
نه هراسی هست
و نه دلتنگی
و نه ملالی از دوری تو...